حضور نیکبخت واحدی در تمرین استقلال ، یک ماجرای جالب پشت سر خود داشت . کسی که زمانی ستاره اول فوتبال ایران بود و امروز با حمایت دوستان سابقش به زندگی بازگشتسایت گل - رفت سر تمرین...با کمی ترس...با کمی نگرانی..نگران از بابت آنها..آنهایی که بیانیه داده بودند دم ورزشگاه چشم انتظارش باشند.نگران بود از بابت آنی کهکامنت گذاشته بود جواب اشک هایم را دم در کمپ حجازی از تو می گیرم..نگران آدم هایی که باید ازشان عذر می خواست.علیرضا نیکبخت واحدی با اینگونه فکر و خیال ها پایش را گذاشت داخل کمپاز ماشین پیاده شد.دو سه نفر رفتند سمتش..نگاهش کردند..آدمهایی بودند که آمده بودند برای کمک..دورش را گرفتند..عکاس ها وخبرنگارها رفتند سمتش.همه را تحویل گرفت..لبخند از لبش پاک نمی شد.تکه کلامش مخلصتم بود.چطوری علیرضا؟مخلصتمآماده ای برای تمرین؟اره مخلصتم.دیگه نری تیم دیگه؟نه اقا مخلصم.این حرفا چیه؟مخلصم ها نیکبخت را رساند به رختکن.دوروبری های کمپ خدایی برایش کم نگذاشتند.چهارچشمی مواظبش بودند.) این شروع گزارش ویژه ماست از اتفاقات امروز تمرین استقلال. تمرینی که حمایت بازیکنان از نیکبخت آن را ویژه کرد - باما باشید.حضور نیکبخت واحدی در تمرین استقلال ، یک ماجرای جالب پشت سر خود داشت . کسی که زمانی ستاره اول فوتبال ایران بود و امروز با حمایت دوستان سابقش به زندگی بازگشتسایت گل - رفت سر تمرین...با کمی ترس...با کمی نگرانی..نگران از بابت آنها..آنهایی که بیانیه داده بودند دم ورزشگاه چشم انتظارش باشند.نگران بود از بابت آنی کهکامنت گذاشته بود جواب اشک هایم را دم در کمپ حجازی از تو می گیرم..نگران آدم هایی که باید ازشان عذر می خواست.علیرضا نیکبخت واحدی با اینگونه فکر و خیال ها پایش را گذاشت داخل کمپاز ماشین پیاده شد.دو سه نفر رفتند سمتش..نگاهش کردند..آدمهایی بودند که آمده بودند برای کمک..دورش را گرفتند..عکاس ها وخبرنگارها رفتند سمتش.همه را تحویل گرفت..لبخند از لبش پاک نمی شد.تکه کلامش مخلصتم بود.چطوری علیرضا؟مخلصتمآماده ای برای تمرین؟اره مخلصتم.دیگه نری تیم دیگه؟نه اقا مخلصم.این حرفا چیه؟مخلصم ها نیکبخت را رساند به رختکن.دوروبری های کمپ خدایی برایش کم نگذاشتند.چهارچشمی مواظبش بودند.) این شروع گزارش ویژه ماست از اتفاقات امروز تمرین استقلال. تمرینی که حمایت بازیکنان از نیکبخت آن را ویژه کرد - باما باشید.نیکبخت با لباس تمرین رفت داخل زمین.صدای تشویق و توهین بهلطف با در هم آمیخت...تماشاگرها رسما دو دستهبودند.عده ای هویش می کردند و عده ای تشویق.نیکبخت از دور برایشان دستی تکان داد و تعظیم کوچکی برایشان کرد.رفت سمت زمین تمرین...عکاس ها و فیلمبردارها ریختند سرش...سعی کرد همچنان توصیه های مشاورشرا در ذهن داشته باشد.لبخند بزن و بگو متاسفی...لبخند بزن و بگو خوشحالی...با جمعیت باش...به آنها توجه کن...نیکبخت رفت...سمت امیر قلعه نویی و در آغوشش گرفت.عکاس ها با تمام توانت مشغول عکس گرفتن هستند و تماشاکگران همچنان مشغول اعتراض و تشویق.صدا به صدا نمی رسد.امیر دست نیکبخت را می گیرد و به سمت تماشاگران اشاره ای می کند.از بین جمعیت صدای اعتراض می آید.امیر قلعه نویی به تماشاگران اشاره ای می کند و دست نیکبخت را بالا می برد.تماشاگران که تا به حال از امیر اینطور واکنشی ندیده بودند سر ذوق می آیند و یک صدا تشویقش می کنند.نیکبخت دستی تکان می دهد و امیر را دوباره می بوسد و می رود سمت بقیه هم تیمی ها...بازار ماچ و بوسه داغ است.نیکبخت خوان اول را رد کرده...بازیکنان او را می کشند داخل خودشان و سعی می کنند عادی برخورد کنند.سعی می کنند فراموش کنند قصه چیست.انگار این فقط یک تمررین ساده است و کسی غیر از خودشان آنجا نیست.چندتایی تماشاگرفحش می دهند.هر بار بازیکنی می رود سمت نیکبخت و سعی می کند باشوخی کردن با او حواسش را پرت کند.لیدرها واقعا آن بالا کار سختی دارند.نیکبخت سراغ فرهاد را می گیرد.نیامده.رحمتی هم با لباس شخصی آمده کنار زمین.امیر به سمتش می رود.امیر و سید مهدیباهم می گویند و می خندند.هواداران و عکاسان سوژه جدیدی پیدا کرده اند.نیکی موقتا فراموش می شود..امیر به ساعتش نگاه می کند.او منتظر فرهاد است تا نیکبخت را بسپارد دست او.فرهاد تاخیر دارد.نیم ساعتی بعد از تمرین می رسد سر زمین و می رود پیش امیرقلعه نویی.باهم خوش و بشیمی کنند و فرهاد می رود داخل زمین.نیکبخت می رود سمتش.باهم روبوسی میکنند.تمرین ادامه دارد.امیر چند دقیقه صبر می کند و بعد در فرصتی فرهاد را صدا می کند.رحمتی هم از قبل در جریان بوده.فرهاد علیرضا را صدا می کند و دوتایی می روند سمت سکوها.رحمتی هممی رسد.فرهاد دست نیکبخت را می گیرد و به جمعیت اشاره می کند.نیکبخت از مردم می خواهد هوایش را داشته باشند.می گوید که از برگشت به استقلال خوشحال است.فریاد دروغگو بلند می شود.فرهادمجیدی دستانش را بالا می برد و برای نیکبخت دست می زند و روی او را می بوسد.سکوها حرف کاپیتان را زمین نمی زنند.نیکبخت تشویق می شود..خوان دوم هم رد شده...تمرین ادامه دارد.نیکبخت تا آخر تمرین می ماند و بعد در کنار چند بازیکن دیگر زمین را ترک می کند.خبرنگارها میریزند سرش.عکاس هابه اندازه تمام عمرشان عکس گرفته اند و نیکبخت به اندزه تمام عمرش لبخند زده...چند تایی همچنان حواسشان به نیکبخت هست تا کسی قصدی نداشته باشد.مرتضی کامرانی مدیر کمپ دل تو دلش نیست.سرانجام نیکی آزاد می شود و بر می گرددسمت ماشین.سوار می شمود و کمپ را ترک می کند.قبل ترش دو سه نفر بیرون کمپ را چک کرده اند تا یک وقت خبری نباشد اما خبری نیست.نیکبخت می رود داخل ماشین و گازش را می گیرد و می رود.این تازه اول راه است.او هنوز روزهای درازی در پیش دارد.
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: جمعه 12 / 4 / 1392برچسب:کتیج_اخبارور زشی,
ارسال توسط حامدرئیسی
آخرین مطالب